اين مقاله برای نخستين بار در سايت نيلگون نشر شده است.
متن پی‌دی‌اف مقاله‌ی اصلی:
بازديدی از احمد فرديد و نظريه‌ی غرب‌زدگی

13 پاسخ

  1. Dear Sir,
    This is good news indeed. Your absence on the internet was a great loss. I thank you for starting this weblog.
    Sincerely yours,
    Mohammad

  2. جناب استاد آشوري.
    از مطالعه مقاله محققانه و منصفانه جناب عالي بي اندازه لذت بردم.به گمان بنده پيگيري تاثير آراء محي الدين بر اعمال و افكار سياسي دست كم در تاريخ يكي دو سده اخير ايران بسيار لازم است. كافي ست تا اين تاثير را در پايگيري جنبش بابيت و شبيه به آن ـ كه به نحوي با مباني به اصطلاح فلسفي ولايت فقيه هم ارتباط دارد ـ ملاحظه كنيم.
    در ضمن بد نيست اطلاع داشته باشيد ـ گرچه شايد تعجب نكنيد ـ كه گردآورنده كتاب فرديد اخيرا به جعل مدرك دكترا متهم شده است!
    در پايان ورود حضرت عالي را به عالم وبلاگ نگاري نه به خودتان بلكه به جامعه فارسي زبانان تبريك مي گويم.

  3. سلام جناب آشوری:
    ۱. پيوستن شما به جمع وبلاگ نويسان خيلی برای من غير منتظره بود. هميشه گمان می کردم که متفکران سنگين وزنی چون شما، از آنجا که برای تک تک اوقاتشان حساب باز می کنند، بعيد است به سراغ دنيای مجازی بروند. اما به نظرم کار شما بسيار جسورانه و سنت شکنانه ( اينجا مرادم: “سنت روشنفکری” ) است. زيرا روشنفکران ما چندان در متن جامعه نيستند و کمتر به ديالوگ با همطرازان خود تن می دهند تا چه رسد به جوانان. صميمانه آرزو می کنم در اهدافی که برای حضور در دنيای مجازی مد نظر داريد، موفق شويد.
    ۲. مقاله “اسطوره فلسفه در ميان ما” را در سايت نيلگون مطالعه کردم. و اما نکاتی چند در باب آن:
    ۲.۱. گمان می کنم علاوه بر اينکه از اتلاف بخشی از سالهای جوانی تان پای سخنان “فرديد” پشيمان باشيد، کسب فيض تان در آن سالها در ادبيات شما بی تاثير نبوده و به همراه حس بدی که نسبت به فرديد پس از آن سالها پيدا نموديد، سبب شد که مقاله شما از حيث نيش و طعنه هائی که نثار او نموده ايد، تا حدی فرديدی شود! اما احساس خودم آن است که اين طعنه ها کمترين تاوانی است که فرديديان در برابر توهين های “مرشد کامل” خود به عالم و آدم، بايد بپردازند. شايد اساسا پرداختن به “آشوبگر مادرزادی” چون او ( لقبی که “داريوش شايگان” به او داد.) بدون اين طعنه ها سامان نمی يافت.
    ۲.۲. بايد صميمانه از اينکه رنج نگارش اين مقاله را بر خود هموار نموديد، از شما سپاسگزاری کنم. واقعيت آن است که حداقل من خلاء وجود چنين مقاله ای را به شدت احساس می کردم. شما بهتر از من می دانيد که بسياری از ارکان مهم فرهنگی کشور ما تحت نفوذ مستقيم يا غير مستقيم شاگردان فرديد می باشد. جالب آنکه انتشاراتی با نام “منادی تربيت” که متعلق به قشر آموزگاران اين مملکت است، در جهت آشنائی با فرهنگ غرب و تعميق بينش و بصيرت دينی در ميان معلمان کشورمان، به چاپ مجموعه آثار استاد “محمد مددپور” اقدام نموده که در آن سخن از طامات و روح خبيث غرب آمده است! کسی که گويا روح “احمد فرديد” در کالبدش حلول کرده و خلق و نطق فرديدی را می توان به تمامه در او به نظاره ( يا شايد بهتر است بگويم: “به سوگ” ) نشست.
    ۲.۳. بخش مربوط به “فيلولوژی فرديدی” برای من از همه قسمتهای ديگر جالبتر و کوبنده تر بود!
    ۳. باز هم از اينکه فرصت ارتباط بيشتر با خودتان را برای ديگران فراهم کرديد، سپاسگزارم.

  4. با سلام وتشكر از سايت بسيلر خوب شما با آرزوي موفقيت و خستگي ناپذيري . لطفاادر باره نقد عملي در ادبيات و مخصوصا داستان نويسي مرا راهنمايي بفرماييد .ممنون

  5. جناب آشوري
    گزارش فاجعه را چه خوب نوشته‏ايد. آدمي وحشت مي‏كند. يادم است اين مرد آلبالوپلو با مي را خيلي مي‏پسنديد اما نمي‏دانستم كار را به كجاها ختم به شر كرده. از خود گذشته‏گي شما در نوشتن اين رساله نيز بسيار قابل احترام است قابل تقدير. سپاسگزارم. اما مي‏ماند مطلبي ديگر كه اي كاش به شكل سيستمي منقد و كارا و مستمر در كار مي‏بود تا اينگونه با زبان‏بازي‏هاي مهوع سر نسل‏هاي بعدي كلاه نرود. امروز ديگر با نوشتار مي‏آيند! آيا اينها نيز نيازمند تأملي 40 ساله هستند؟
    با احترام و دوستي

  6. سلام بر آشوري عزيز:
    كاش همانگونه كه پنبه اين زباله ها را اين چنين زديد نكبت بزرگ ديگري راهم كه گريبانگير هم نيست ولي حذف شدنش لذت خاصي مي دهد يعني مردكه مرتضي مطهري راهم حلاجي كنيد تا ما نيز از اين چرنديات راحت گرديم.
    البته من در مقاله اي به زودي در وب لاگم اين توفان را به پا خواهم كرد ولي از زبان استاد شنيدن لطف ديگري دارد.
    فرزاد طبائي

  7. هر كسي از ظن خود يار شما مي شود آقاي آشوري عزيز! راستي چه قدر خصوصيات فرديد در جاي گاه فرد، و ويژگي هاي جريان سازي اش به طور كلي، مرا به ياد جريان غالب شعر امروز و بعضي از طلايه دارانش مي اندازد. ملتي كه زود از ياد ببرد، بايد و بايد تاريخ را تكرار كند. انگار هنوز هم بايد پرسيد: “چه قدر بايد پرداخت”؟

  8. (با سلام و تشكر. اين يادداشت را براي سايت نيلگون نوشتم كه اينجا هم مي گذارم.) از خواندن اين مقاله لذت بردم. نكته اي كه به نظرم مي رسد اين است كه آقاي آشوري سعي كرده اند در اين مقاله با يك تير دو نشان بزنند: هم زندگي فكري احمد فرديد را ارزيابي كنند و هم پرده از روي تباهي انديشه در كشور ما بردارند. براي اين كار دوم به ناگزير نقشي براي احمد فرديد قايل شده اند كه بسيار از حد و اندازه هاي واقعي او فراتر است. مي توان پرسيد اگر احمد فرديد پيش از انقلاب بهمن از دنيا رفته بود چه فرقي در رفتار سياسي جمهوري اسلامي و ساير بازيگران سياسي يا در زندگي فكري پس از انقلاب پيش مي آمد؟ به نظر من هيچ. كافي است همين سوال را درباره ديگران بپرسيم تا ببينيم واقعا چه كساني در زندگي فكري و سياسي ايران حضور و تاثير داشته اند. اگر شريعتي نمرده بود چه مي شد؟ اگر دكتر سروش به ايران باز نمي گشت چه مي شد؟ البته همه اين سوال ها نوعي آزمون فكري هستند كه پاسخي از روي تجربه به آنها نمي توان داد. ولي به نظر من كمي تامل درباره اين سوال ها كافي است تا نشان دهد چه كساني در حيات فكري و اجتماعي و سياسي ايران پس از انقلاب تاثيرگذار بوده اند.

  9. آقای آشوری با سلام از مقاله بی مانند شما و برملا کردن دست هایدگریستهای ایرانی متشکرم
    باز هم به عنوان یک طرفدار هایدگر از شما سپاسگزارم و خواهشمندم برای زدودن تصورات غلطی که در مورد هایدگر بوجود آمده مقالهای در باره هایدگر بنویسید