گفت‌‌ـ‌وـ‌گویِ شهزاده سمرقندی با داریوشِ آشوری
(پی‌دی‌اف)

 استاد داریوشِ آشوری نویسنده٬ مترجم و زبان‌شناسِ ایرانیِ مقیمِ فرانسه است. درباره‌یِ استاد آشوری در ویکی‌پدیا آورده شده: «آشوری در قلمروِ علومِ اجتماعی و فلسفه‌یِ مدرن به توسعه‌یِ زبانِ فارسی از نظرِ دامنه‌یِ واژگان و بهبودِ سبکِ نگارش یاریِ فراوان کرده است. آشوری در آثارِ خود واژگانِ نوـ‌ترکیبي چون گفتمان٬ همه‌پرسی٬ آرمانشهر٬ رهیافت٬ هرزه‌نگاری٬ درس‌گفتار و مانندِ آن را به کار برد که معادلي‌ برایِ آن در زبانِ فارسی وجود نداشت».

 

بارِ اول استاد آشوری را در لندن دیدم. کتابِ چنین گفت زرتشت را با امضای خود برای‌ام هدیه کرد. کتابي که شیوایی و گیراییِ زبانِ آن مرا به حیرت آورد. آن هم زماني که تازه از سمرقند آمده بودم؛ جایي که زبانِ زخمی و چاک‌چاک‌شده‌یِ فارسی با سختی دل می‌زند تا زنده بماند.
حالا که سخن از زبانِ فارسی می‌رود٬ شنیدنِ نظراتِ استاد آشوری شاید واجب‌تر از همه باشد؛ شنیدنِ برداشت‌هایِ استاد از وضعیّتِ سه شاخه‌یِ زبانِ فارسی و راهِ‌حل‌های پیوندِ این سه شاخه از زبانِ خودِ او ارزشي دیگر دارد.

 

د.آ.: زبانِ فارسی٬ دری یا تاجیکی ریشه‌اش خراسانِ بزرگ و یکي از گویش‌هایِ محلّیِ زبانِ ایرانی بوده که در دورانِ پس از اسلام٬ قرنِ سوم(هجری) به بعد٬ در زمانِ سامانیان تبدیل به زبانِ نوشتاری و ادبی شده است و به عنوانِ زبانِ ادبی قلمروِ بزرگی را فتح کرده است. دامنه‌یِ نفوذ و آفرینشِ آثار-اش نه فقط به خراسانِ بزرگ٬ بلکه به سراسرِ قلمروِ ایرانِ امروزی٬ افغانستان٬ تاجیکستان و شبهِ قاره‌یِ هند رفته و ادبیاتِ این زبان٬ به‌خصوص زبانِ شعر٬ میدانِ نفوذِ بسیار فراخي پیدا کرد.

زمانِ درازي٬ حدودِ هزار سال٬ به عنوانِ زبانِ مشترکِ ادبی در یک منطقه‌یِ پهناورِ جغرافیایی حضور داشته است. گویش‌هایِ بومی و محلّی در طولِ زمان با فاصله‌هایِ جغرافیایی از یکدیگر دورتر می‌شوند و حتّا دستورِ زبان و ساختارِ آواییِ آن‌ها نیز متفاوت می‌شود. تا حدي که به زبان‌هایِ جداگانه‌اي تبدیل می‌شوند.

این زبان تا همین اواخر  اعتبارِ خود را حفظ کرده بود. امّا از نیمه‌یِ قرنِ نوزدهم به بعد با برخوردِ تمدنِ اروپایی و شکسته شدنِ این حوزه‌یِ فرهنگی و نوعِ ارتباطِ هر کدام از این قطعه‌هایِ فرهنگی با تمدنِ اروپایی این اعتبار آسیب دید. به طورِ مثال٬ زبانِ فارسیِ ایران با زبانِ فرانسوی٬ شاخه‌یِ دریِ افغانی با زبانِ انگلیسی از طریقِ هند و شاخه‌یِ تاجیکی با زبانِ روسی ارتباط پیدا کردند. تمامِ این‌ها عواملِ مهمّی برایِ تغییرِ  فضاهایِ زبانی و دور کردنِ آن از زبانِ کلاسیک بودند. در زبانِ ادبیِ مدرن مثلِ زبانِ داستان‌نویسی٬ رمان‌نویسی٬ نمایشنامه‌نویسی هر کدام به گویشِ بومیِ خود وابسته هستند. به طورِ مثال٬ داستان نویسیِ ایرانی بر اساسِ لهجه‌یِ تهرانی و در افغانستان بر اساسِ لهجه‌یِ کابل و هرات است. در نتیجه ادبیاتِ‌شان برایِ یکدیگر به اندازه‌یِ ادبیاتِ نوشتاریِ کلاسیک آشنا و فهمیدنی نیست.

 ش.س. : در تاجیکستان جریاني به وجود آمده که تلاش می‌کند به زباني بنویسند که برایِ دیگر فارسی‌زبانان قابلِ فهم باشد. چرا در ایران چنین تلاشي دیده نمی‌شود؟

د.آ. : در ایران به دلیلِ آن که زبانِ فارسی زبانِ رسمی و زبانِ آموزشی ست و همچنین منابعِ اقتصادیِ دولت در پشتِ آن بوده است٬ این شاخه از زبانِ فارسی رشدِ بیش‌تري داشته و خود را بیش‌تر سازگار کرده است و الگویِ آن٬ زبان‌هایِ اروپایی بوده. در ابتدا زبانِ فرانسوی و از جنگِ جهانیِ دوم به بعد٬ زبانِ انگلیسی الگو شده است. طبیعی ست که اهلِ فرهنگ در تاجیکستان و افغانستان راهنمایِ‌شان بیش‌تر شاخه‌یِ فارسیِ ایرانی باشد.

ولیکن به نظر می‌رسد از سویِ ایران به دو شاخه‌یِ دیگرِ زبانِ فارسی توجهي نشده است. در حالي که لازم است به منابعِ زبانی در افغانستان و تاجیکستان که منابعِ بسیار مهمّي هستند نیز توجه شود و این می‌تواند به رشد و تحولِ زبانِ فارسی در بسترِ دنیایِ مدرن یاری دهد. امّا مجموعه‌یِ شرایطِ سیاسی٬ اقتصادی و فرهنگی چنین امکاني را فراهم نکرده است.

 ش.س. : شما در مقاله‌یِ خود «فارسی٬ دری٬ تاجیکی» از واگراییِ دوباره بینِ این سه شاخه‌یِ زبانِ فارسی صحبت می‌کنید. لطفاً در این باره توضیحِ بیش‌تر دهید.

د.آ. : در دورانِ واگرایی٬ قلمروِ زبانِ فارسی سه قلمروِ سیاسیِ جداگانه پیدا می‌کند: ایرانِ کنونی٬ افغانستان و تاجیکستان. مرزهایِ‌شان به رویِ هم بسته می‌شود. امّا از زماني که «دیوارِ آهنین» کشیده شد و نظامِ شوروی حاکم شد٬ خودــ‌ به‌ــ‌خود این روابط قطع شد و تنها راهِ ارتباطِ شاخه‌یِ تاجیکی با فرهنگ و تمدنِ مدرنِ زبانِ روسی بود. اساساً آن‌ها هیچ اطلاع و خبري از آن‌چه در ایران و افغانستان می‌گذشت٬ نداشتند. افغان‌ها هم به دلیلِ حاکمیتِ پشتون‌ها که خیلی بر رویِ هویّتِ افغانی و زبانِ پشتو تکیه می‌کردند٬ سعی داشتند که اجازه ندهند زبانِ فارسیِ مدرنِ ایران در آن‌جا نفوذ کند. در نتیجه یک دورانِ واگرایی پیش آمد و اگر ادامه پیدا می‌کرد به جداییِ کاملِ این سه شاخه می‌انجامید. امَا باز شدنِ نسبیِ این سه منطقه باعثِ دادــ‌ وــ‌ ستدِ فرهنگی شده است تا شاخه‌یِ ایرانی بتواند دست‌آورد‌های‌اش را به دو شاخه‌یِ دیگر عرضه کند.

در موردِ شاخه‌یِ افغانی مشکلِ زیادي نیست؛ به دلیلِ آن که خط یکی ست. امّا در موردِ شاخه‌یِ تاجیکی مسأله‌یِ اصلی تفاوتِ خط(زبان‌نگاره) است. زبان‌نگاره‌یِ سیریلیک برایِ فارسی‌زبان‌هایِ دیگر قابلِ فهم نیست. همچنین خطِّ زبانِ فارسیِ کهن را دیگر در تاجیکستان نمی‌شناسند.

در ابتدا شور و هیجان برایِ نزدیکی به ایران زیاد بود. امّا عواملِ اقتصادی و به‌ویژه عواملِ سیاسی مانع از آن شدند که این حرکت رشدِ طبیعی داشته باشد. از جمله جمهوریِ اسلامی(ایران) که می‌خواهد تبلیغاتِ اسلامی و شیعی کند و در افغانستان پشتون‌ها که در مقابلِ نفوذِ فارسیِ ایرانی مقاومت می‌کنند.

به هر حال اکنون روندِ پیچیده‌اي در جریان است و گاهي واگرایی و گاهي همگرایی ست. ولی به طورِ کل روندِ همگرایی بیش‌تر است. به دلیلِ آن که رسانه‌هایِ بی‌مرز مانندِ رادیو٬ تلویزیون در انتقالِ زبان و میراثِ زبانی نقشِ بسیار مهمي دارند.

 ش.س. : در تاجیکستان بعد از فروپاشیِ شوروی اصطلاحاتي که در آن زمان روسی بود٬ با معادل‌هایِ رایج در ایران جایگزین شد که این جریان ادامه دارد و باعث شده است که زبانِ فارسیِ تاجیکی به زبانِ فارسیِ ایرانی نزدیک شود. شما به عنوانِ یک زبان‌شناس باور دارید روزي معیارِ زبان در این سه شاخه‌یِ فارسی یکی شود و آیا نیازي به این امر هست؟

د.آ. : زبانِ آلمانی در آلمان٬ اُتریش و بخشِ عمده‌اي از سوئیس زبانِ رسمی ست؛ ولی در قلمروِ این زبان دیالکت‌هایِ مختلف وجود دارد. مانندِ آلمانیِ سوئیسی که از نظرِ گرامری(دستوری) کاملاً یک زبانِ دیگر است. امّا آن چه این اشتراک را حفظ کرده٬ زبانِ نوشتاریِ آلمانی ست که به آن «هوخ دویچ»(Hochdeutsch)  می‌گویند و زبانِ رسمی و مشترِ ادبیِ بینِ این کشورها ست و روزنامه‌ها و نویسندگانِ این کشورها به این زبانِ نوشتاریِ مشترک می‌نویسند.

همچنان که در بینِ اعراب یک زبانِ مشترکِ ادبی و نوشتاری به‌رغمِ گویش‌هایِ مختلف وجود دارد. امّا در حوزه‌یِ زبانِ فارسی ایجادِ این اشتراک به دلیلِ دوره‌یِ واگرایی که وجود داشته بسیار مشکل است. اگرچه می‌توانند به هم نزدیک شوند٬ امّا به نظر نمی‌آید که مانندِ زبانِ انگلیسی یا آلمانی قلمروِ بزرگِ نفوذی از نظرِ نوشتاری بتواند ایجاد کند.

نویسندگانِ افغان در حوزه‌یِ ادبیات و علومِ انسانی به زبانِ نوشتاریِ ادبیِ ایران نزدیک هستند و آن چه روشنفکرانِ ایران در طولِ پنجاه سال پرورش داده اند٬ در افغانستان نفوذِ زیاد کرده است. بنا بر این٬ مقالاتِ ادبی یا تجلیلِ اجتماعی-سیاسی را تقریباً به زبانِ مشترک می‌نویسند. در این میان نقشِ رسانه‌هایِ بدونِ مرز مانندِ اینترنت خیلی مهم است. امّا در بینِ ایران و تاجیکستان مسأله‌یِ خط٬ مشکلِ بزرگي  ست.

 ش.س. : در تاجیکستان همچنان تلاش می‌کنند هرچند با خطِّ سیریلیک٬ زبانِ رسانه‌ای را به زبانِ رسانه‌ایِ ایران نزدیک کنند. همچنین به کار بردنِ کمترِ کلماتِ عربی در ایران به تاجیکان کمک کرد که متنِ فارسی را بهتر بفهمند؛ زیرا مشکلِ تاجیک‌ها زبانِ عربی ست. امّا شما روشن نگفتید که آیا نیاز به چنین معیارِ مشترکي برایِ این سه شاخه‌یِ زبانِ فارسی وجود دارد؟

د.آ. : نیاز بر اساسِ آن است که جامعه‌اي‌ کمبود را حس کند. نیاز به توسعه‌یِ زبان بر اساسِ نیازهایِ دنیایِ مدرن در حوزه‌یِ علوم٬ تکنولوژی٬ علومِ انسانی٬ ادبیات و غیره باعث شده هر سه شاخه‌یِ زبانِ فارسی در صد سالِ اخیر تحولاتِ مهمی را طی کند.

امّا متأسفانه به دلیلِ مسائلِ سیاسی که این سه کشور را از هم دور می‌کند٬ به دولت‌ها نمی‌توان امیدي داشت؛ مگر آن که اهلِ فرهنگ و قلمِ سه کشور به هم نزدیک شوند و هم‌اندیشی کنند که نیازمندِ منابعِ مالی ست. این مسأله‌ پیچیده است و هم ابعادِ فرهنگی٬ سیاسی و اقتصادی دارد.

این که یک معیارِ مشترک به وجود بیاید٬ در شرایطِ کنونی بعید به نظر می‌رسد. امّا این که شاخه‌یِ دریِ افغانی و تاجیکی از نظرِ زبانِ نوشتاری به شاخه‌یِ ایرانی نزدیک شوند٬ روندي ست که ادامه دارد و شاید در درازمدت یک معیارِ مشترکِ زبانی به وجود بیاورد.

 — چاپ‌شده در فصلنامه‌یِ «زبانِ پارسی»(شماره‌یِ چهارم)٬ زمستانِ ۱۳۹۲.

7 پاسخ

  1. [بی‌ربط به موضوع]
    جناب ِ آشوری،
    زیبایی یِ قالب ِ تازه یِ وب‌نوشت به اندازه ای’ست که نتوانستم بی‌اعتنا از کنار اش بگذرم. قلم ِ IRLotus هم، هم استاندارد و هم زیبا’ست.
    چنان که من این قلم را رو یِ رایانه ام آزمودم، همه یِ نویسه‌ها یِ فارسی و عربی را دارد، و مانند ِ قلم‌ها یِ نااستاندارد ِ رایج ِ فارسی نیست، که مثلن نویسه‌ها یِ «ة،ي» را به «ۀ،ی» وا گرداند. از این رو، کنج‌کاو شدم که طراح ِ آن کی’ست، و آیا قلم‌ها یِ این‌چنینی یِ دیگر ای طراحی کرده است؟

    با سپاس ِ فراوان
    ارادتمند، علی نجفی

    1. آقای نجفی
      من هم آفریننده‌ی این قلم را نمی‌شناسم. یکی از دوستان فایل آن را برای من فرستاده است.
      د. آ.

    2. پاسخ به آقایِ نجفی:
      قلم‌هایِ سریِ IR را به‌تازگی «شورایِ عالیِ اطلاع‌رسانی» منتشر کرده است. شما می‌توانید از این‌جا ( http://p30download.com/fa/entry/49790/ ) این قلم‌ها را دانلود کنید. البته این قلم‌ها به‌تمامی استاندارد نیستند و ـ برایِ مثال‌ ـ در حالتِ برجسته-ایرانیک(bold-italic) واکه‌ها سرِجا نیستند. این قلم نیز ایرادهایي دارد.
      امّا چندي ست شرکتِ نرم‌افزاریِ مریم نرم‌افزارِ «قلمِ برتر» را معرفی کرده است که قدمِ بزرگي در این حوزه است. توضیحِ بیش‌تر را در وب‌سایتِ‌شان ببینید : http://www.maryamsoft.com/QalamBartar/


      /مدیر

  2. سلام جناب اقای اشوری عزیز
    لطفن از مطالب همیشه مفیدتون بیشتر بهره مندمان کنید.
    با تشکر
    حمیده

  3. درود استاد
    شما ترجمه های انگلیسی آثار نیچه چاپ دانشگاه کمبریج را می پسندید؟