علّتِ اصلی پریشانیها و نارسايىهاي نوشتاریِ زبانِ فارسی بیسرـوـسامانیِ عمومىِ نثرِ فارسى ست. این بیسرـوـسامانی برامده از ناآگاهیِ بیشینهی اهلِ قلم به شيوهیِ نگارشِ درست به شیوهی مُدرن است. شیوهی مدرن در همهکار اندیشیدن به روش و پایبند بودن به آن را میطبد. و این کاری ست که نظامِ آموزشیِ ملّی باید به نوجوانان و جوانان بیاموزد. امّا در نظامِ آموزشِ طوطیپرورِ ما– که تنها کارِ آن انباشتنِ ذهنها از مشتی «محفوظات» است— هرگز چیزی به نام «اندیشیدن» و روشهایِ آن– که بنیادِ آموزشِ مدرن است– طرح نشده است. بنا بر این، خود باید آستین بالا بزنیم و آنچه را که هرگز به ما نیاموخته اند، بیاموزیم. در موردِ شیوهی نوشتن هم، از همه جهت، باید اندیشید و به کمبودها و ناتوانیهای خود آگاه شد. مسائلِ نوشتن دو وجه دارد، یکی جنبهی زبانیِ ست، یعنی چهگونگیِ نوشتنِ جملههای درست و روشن و رسا و در ارتباطِ درست با یکدیگر، و دیگر ساختارِ منطقیِ گزارههایِ متن در مقاله یا کتاب یا گزارشِ کتبی و شفاهی. با این وجه دوّم، که وجهِ دشوارترِ کار نیز هست، این جا کاری ندارم و توجّهّ من اکنون به وجهِ نخست است، یعنی تنها به وجهِ زبانی شیوهی نگارش یا، به عبارتِ دیگر، وجهِ دستوریِ آن. توجه به این مسأله و خودآگاهی یافتن به آن کاری چندان دشوار نیست. با كمي دقت در ساختارِ جمله و چیرگی بر برخى عادتهای دیرینه در نوشتن، با نگاهِ سنجشگرانه به نوشتهی خود و ديگران، میتوان از نابسامانیها کاست و بر رساییِ نوشتهها افزود. آنچه در اين جستار مىآيد عمومىترين و فراوانيابترين مسائلِ اين گونه متنها ست، ولى كار به همين جا پايان نمييابد. مسائلِ ديگر هم هست، از جمله روشِ نقطهگذاری، كه به جای خود باید طرح کرد.
نمونههايي كه در زير ميآورم بیشترشان از یکیـدو سايتِ فارسى رادیویی گرفته شده، بجز آنچه از يك كتاب و یک روزنامه در آن آمده است. جملههای اصلی را با علامتِ ◄ مشخّص کرده ام و نمونههاي اصلاح شده را با علامتِ ☼، و جملههاي دوبار اصلاح شده را با علامتِ ☼☼.
I. نابهجايي يا پراكندگىِ اجزاءِ جمله:
در نثرِ فارسىِِ كنونى مهمترين مسأله، به گمانام، پراكندگيِ اجزاءِ اصليِ جمله و فاصله افتادن ميانِ آنها ست، كه فهمِ آن را بسیار دشوار میکند و کار را گاه به مهملنویسی و درازنویسیهای وحشتناک میکشاند. به عنوانِ یک اصلِ، باید توجه داشت که هر جملهیِ خبري يك بخشِ پايهاي دارد كه از يك نهاد و يك گزاره تشكيل میشود. براي مثال: امريكا به عراق حمله كرد. بر اين جملهی پايه، که یک فاعل، یک مفعول، و یک فعل دارد، ميتوان چيزهاى ديگري افزود، مانندِ قيدِ زمان، قيدِ مكان، همچنین عبارتها و جملههای توضيحدهنده یا تکمیلکننده كه با ابزارهاى دستورى، مانندِ حروفِ ربط و اضافه، به آن مي پيوندند. سرِ جای درست قرار دادنِ هر یک از اجزاء یا جدا کردنِ درستِ آنها در جملههای پایه و پیرو از نکتههایی ست که تاکنون در فارسی به آن توجه چندانی نشده و به نظر نمیرسد که هرگز بخشی از کارِ آموزشِ زبان بوده باشد. به همین دلیل، ابهام و تاریکی و همچنین یاوگی و بیمعنایی در نوشتههای ما کم نیست. نمونههایی که میآورم گواهِ روشنِ این نکته است.
در نمونههاى زير، براي مشخص كردن جملهی پايه، زير آن خط گذاشته ام و اجزاءِ ديگر جمله را با علامتِ // از هم جدا كرده ام. سپس نشان داده ام كه براي روشنتر شدن و رساتر شدنِ جمله چه گونه ميشود آنها را به صورتِ درستتر كنارِ هم نشاند.
براي سادهتر و روانتر شدنِ نوشته ميبايد كوشيد تا اجزاي جملهی پایه، يعنى نهاد و گزارهی آن، تا جاى ممكن در كنارِ يكديگر قرار گيرند تا خبرِ اصلي هرچه سرراستتر و كوتاهتر به خواننده برسد. و سپس، عبارتها و جملههاى پیرو به دنبالِ آن، یا در مناسبترین جا، بيايند، تا هرچه آسانتر و روانتر معنا را برسانند. در صورتي كه بر اثرِ درآمیختنِ جملهی پايه و و عبارتها یا جملههایِ پیرو، جمله بسيار دراز شود و ميانِ اجزاءِ جملهی پايه زیاد فاصله افتد و فهمِ آن را كُند يا دشوار كند، بهتر آن است با تجزيه به دو یا سه جمله آن را كوتاه كنيم و جملههای پیرو یا توضیحی را به صورتِ جملهی جداگانه به دنبالِ جملهی اصلی بیاوریم. اين كار بهويژه براي گزارشِ راديویی بسيار اهميت دارد. زيرا با دراز شدنِ بياندازهی جملهی اصلی و فاصله افتادن ميانِ اجزاءِ آن، شنونده، چهبسا ناخودآگاه، بهزحمت ميافتد یا جمله را درست نمیفهمد. گرفتاری در چنبرهی جملههای توـ درـ توی نامفهوم، که گاه ده ـ پانزده سطر هم میشوند، و جمع شدنِ دو یا سه، حتّا چهارـپنج فعل، در پایانِ «جمله»، و یا حذفِ بیجای فعلها در چنین سبکِ نوشتاری، از بیماریهای دیرینهی نثرِ فارسی ست.
توجه به زبانِ انگليسي و شيوهیِ بياني آن ميتواند بسيار آموزنده باشد. كوتاهنويسى، سادهنويسى، وشفافنويسى در زبانِ انگليسي، امّا با غنیترین مايهی واژگان، حتّا برای پیچیدهترین ایدهها و اندیشهها، حاصل پرورشِ روشمند و آگاهانهی آن زبان در دورانِ مدرن است، و مىتواند براي اهلِ زبانهاي ديگر، از جمله ما فارسيزبانان، نمونهای بسيار خوب و آموزنده باشد. البتّه، نه با پيروي مكانيكي از دستور زبانِ انگليسي و شيوهی عبارتبندي آن— چنان كه مترجمانِ كمتجربه میکنند— بلكه با توجه به سياقِ گفتارِ درست و شفاف در زبانِ خود.
اينك نمونهها (به تفکیکِ گزارهی اصلی—که زیرِ آن خط کشیده شده—از دیگر اجزاء توجّه کنید):
◄با اين حال «ام اس بلست» هنوز به اندازه ويروس «اسلمر» (Slammer) // که در ماه ژانويه منتشر شد و بعضی از عابربانک ها را از کار انداخت،// خسارت نزده است
☼با اين حال، «ام اس بلست» هنوز به اندازهیِ ويروس «اسلمر» (Slammer) خسارت نزده است؛ ويروسي که در ماه ژانويه منتشر شد و بعضی از عابر (؟) بانک ها را از کار انداخت.
◄اين ويروس را می توان// با پياده کردن بسته های نرم افزاری که به حل نقطه ضعف ويندوز کمک می کند و همچنين با اجرای برنامه ضدويروس// خنثی کرد.
☼با پياده کردن بسته های نرمافزاریاي که ضعفِ ويندوز را برطرف مي كنند، و همچنين با اجرای برنامهیِ ضد ويروس، اين ويروس را می توان خنثی کرد
”به حل نقطه ضعف ويندوز كمك ميكند“ جملهی ناهمواري ست. بهتر است بشود: ضعفِ ويندوز را برطرف ميكند.
◄اين گزارشگر می گويد همچنين در مورد لغو شدن منع تجارت حيوانات وحشی در چين//، که با شيوع سارس مرتبط دانسته شده است،// نگرانی هايی وجود دارد
☼اين گزارشگر می گويد، همچنين در مورد لغو مقرراتِ منعِ تجارتِ حيواناتِ وحشی در چين نگرانی هايی وجود دارد، زيرا اين تجارت را علتِ شيوعِ سارس مي دانند.
◄شائول مفاذ، وزير دفاع فلسطين// روز سه شنبه ۱۹ اوت// در راديو گفت که اريحا و قلقليه// «اين هفته، پس از آنکه کليه مسائل مورد بحث با فلسطينی ها اجرا شد»// واگذار خواهند شد.
☼روز سه شنبه ۱۹ اوت، شائول مفاذ، وزير دفاع فلسطين (؟!)، در راديو گفت که اين هفته، پس از حلِ کليهی مسائل مورد بحث با فلسطينی ها، اريحا و قلقليه به ايشان واگذار خواهد شد.
◄مدير ارتباطات و مشاور ارشد مطبوعاتی نخست وزير بريتانيا، که// برای ادای شهادت// در جلسه تحقيق پيرامون مرگ ديويد کلی، کارشناس تسليحاتی دول
استاد سلام
بسی لذت بردم از این راهنماییهای نگارشی.
جسارتا یک نکته را به عرض برسانم: سرهم نویسی غلط است و فکر میکنم شما بزرگان اگر سرهم نویسی را منسوخ کنید، دیگران نیز دنبالهروی خواهند کرد.
خودبخودی = خود بهخودی
کاوشهايی = کاوشهایی
همچنان = همچنان
آنهاست = آنهاست
آنچه = آنچه
همچنين = همچنین
و…
…
در ضمن استاد، من ایمیل «بابک را نیافتم.اگر امکان دارد برای من یادداشت بگذارید.
یک بچه محل قدیمی
آقای آشوری عزیز:
از خواندن مقالهی آموزندهتان لذت بردم. بیصبرانه آرزو میکنم تا مطالبی را که قرار بود در کلاسهای ویژهی آیین نگارش و ویرایش در بی بی سی مطرح کنید، در همین وبسایت قرار دهید تا همگان از آن بهره ببریم.
در ضمن عابر بانک نامیست که برای دستگاههای خودپرداز (ATM) نهاده بودند.
در باره عابر بانک که به انگلیسی atm automatic teller machine
نامیده میشود دستگاه خود پرداز به معنی اصلی کلمه نزدیک تر است متشکرم
با سلام بر استاد ارجمند
چنديست كه تصميم دارم كه ايميلي(رايانامهاي) برايتان بفرستم. انچنان درگير كار و گرفتاري گشته و هستم كه هر بار اين مهم را به تاخير مياندازم. يادداشت(جستارك)پسينتان را كه خواندم، لذت و شوق(به قول معروف) عنانام از كف بداد و شكر ِو سپاس ِنعمت را، بيدرنگ، بر من واجب كرد. باري، بنده بعنوان شاگردي كه هرگز محضر استاد خود را درك نكرده اما از ان بهرهها بردهاست، نهايت سپاسگزاري و قدرادانيام رااز نوشتهها و پارنوشتهاتان را ابراز ميدارم. باشد كه خون قلمتان( برچسبهاي صفحهكليدتان)رنگينتر باد.
با نهايت مهر و ادب
مختار عيساييان
از لطف شما سپاس گزار ام، آقای عیساییان. برای من هم اسباب خرسندی ست که کارِ قلمی من خوشایندِ برخی از نسلِ جوان است و شاید همبرای برخی آموزنده.
د. آ.
اینها جسد کشته شدگانی است که جسدشان در…
بر پایه این بررسی ها، دلیلی بر زنده نبودن خلبان اسراییلی در دست نیست.
…تمام تلاش خود را… به خرج خواهند داد. فعل سازی بسیارعجیب و با مزه ای است.
به جای: چه…،چه… و چه…
می شود نوشت: شرکت هورتون، عباس یزدی و یا مهدی هاشمی هیچ یک/هیچ کدام طرف مذاكره كننده با هورتون در شركت نفت نبوده اند.
به هر حال از تلاش تان سپاسگذارم و امیدوارم کتابی فراهم کنید و این مطالب را در آن جمع کنید.
بهتر است نوشته شما را چنین نتیجه گیری کنم: نقش ویراستار چه در خبر نویسی و چه در ترجمه مهم است. بیشتر مترجمان سعی در مهارت یافتن و تسلط بر زبان انگلیسی دارند و کمتر به فارسی توجه می کنند، چه آن را زبان مادری خود می دانند (وضعیت ما غیر فارسی زبانان که دیگر مشخص است).
ویراستار در ویراسته و پیراسته کردن متن نقش اصلی را دارد.
ba salam va arze yek aalam khaste nabashid.
ghasde man az siaah kardane in safheye majaazi, daadane nazar ya eraa’eye yek pishnehaad ya hatta yek enteghaad nist, harchand momkenast angizeye penhaantari ke man ra mojaab be neveshtan karde, nahaayatan hamaan aakhaarin mored bashad; yani enteghaad! Ama shakhsan az mokhatab gharaar daadane farde khaassi parhiz kardeam va tanhaa khasteam dardedeli karde basham. Enkaar nemikonam ke delam mikhahad gheshre dastandarkaare adabiate iran,bekhusus adabe moaser, in dardedel ra beshnavand. Azinke dar makaani ke moeallegh be shomast in arezu mohaghagh mishavad, besiaar sepaas gozaaram.
Man yek ruze kaamel ra baraye peyda kardane mataalebi raje be aasaare Jamalzaadeh, Sadeghe Hedayat, va betore joziitar, raje be ketaabe« esfahan : nesfe jahaan »gozashtam. Va dar akhar tavaanestam te’daade besiaar ma’dudi tahlil va tafsir ra raje be aasaare in shakhsiathaaye moasser dar taarikhe adabiaate iran peyda konam ! moteassefane ya khoshbakhtaane dar iran nistam va emkaane dastrasi be ketaabhaaye mojod dar iran ra nadaram. ama tebghe jostojuii ke kardam motevajjeh shodam ke hatta ketaabhaaii ke dar ketaabkhaanehaaye iran ham hastand besiaar kam va angosht shomaarand !
ejaaze bedahid haminja az donyaaye adabiaate « Anglophone !» nahaayate sepaas ra dashte basham bekhaatere shenaasaandane behtar va dar khortari az nevisandegaane mihane « maan » be maa! kaari ke hamvatanaane adibe maa tabehaal anjaam nadaadeand va ya la’aghal be ehtemaame tamaam va aantor ke shaayesteye adabiaate kohani mesle adabe perse, baa aanhame vijegihaaye Universal bude va hast, mohaghagh nakardeand !
In mas’ale maayeye basi ta’assof hast. zaheran dastandarkaaraane adabiaate perse az pileye khodeshaan birun nemiayand, va kaare cheshmgiri raje be adabe mihane khodeshaan be daneshjuhaa, gheire iranihaa va kasaani ke juyaaye daanestan hastand arze nemikonand. shayad in enteghaad be nazar naabejaa baashe ama agar shoma ham inja budid – momken ham hast ke baashid !- va mishenidid ke kasi mesle Hedayat ra Shakspeare iran khataab mikonand, va baed be soraghe mataalebe mojod miraftyd va daste khaali az shenaakhte in Shakspeare jahaanie irani-tabaar barmigashtid haminghadr moteassef mishodid.
baraye adibaane hamvatane man engaar tanha tekraare Titre haaye ketaabhaaye bozorgaani mesle Hedayat va kheili kheili kheilihaaye digar kefaayat mikonad ! Va goftane inke cheghadr in azizaane bozorg, « bozorg » budeand ! che chiz be omide khoda gharaarast talangori baashadbaray khoruj azin vaz’iate kesaalat baare hobaabgune?! Ayaa tahlile har dastneveshteii azin bozorgaan, peygarde siaasira hamraah midasht?!
Az aaghaaye Bahaarlu mamnunam ke tanhaa naghde mojod dar morede ketaabe « esfahaan: nesfe jahaan »ra be reshteye tahrir dar avardand va ey kash ke adibaane irani, bekhusus farsudetarhaaye in raah! baa maghuleii be esme internet va donyaaye be estelaah modernize shode,aashty konand va javaanaai mesle bandeye haghir ra az danestehaashaan sarshaar!
ya la’aghal ghabul befarmaayand ke hasabol’amre taghdir, fibrhaaye nuri az baalaaye sare in gorbeye barkat daadeshode-be-barkate « faraavaani » ! migozarand va khodaaraa shokr ke –fibrhaa- javidani ham nistand !
Resaandane sedaahaaye adabi, taarikhi va be khusus ensaanie ghome Perse be donyaa, resaalate besiaar arzeshmandist…va beghole forutanaaneii az ghole moteaheddane kishe eslaam,noii ebaadat ham hast.
besiaar arzeshmandtar va ebaadatgunetar az sedaahaaye siaasi ii ke emruz tanhaa tanin haaye ghaabele shenidan az aan marzo bum hastand ! engaar ke « irani » tanhaa yek « pishe » daarad ! Va « digar hich! » ta ro’yaaye afsaane budane shokuhe gozashte ra baraye farzandaaneash az bein bardaarad.
Shokuhi ke, agar hadafe tire mokhaalefaane Optimism va sarbedaaraane Nostalgie Vatani, be esaalate pesteye rafsanjaani albate ! , gharaar nagirad, « be dast aamadanist »!
ba arezuye ayandeii ke daghdagheye ‘ta’aali’, va hosule Kaanaape be jaaye 4 adad sandalie ghaabele neshastan!, maane’ azin nabaashad ke azizaan kami ham dar raastaaye onvaane shoghli va kasbe khodeshaan gaam bardaarand va dar samto suye «hamaan mashghuliat», jaaye paaii darkhore yek omr « proseye farsudegi » ruye in koreye khaakie na chandaan mosattah! az khodeshaan bejaa begzaarand ! Eraadatmande hamegaan !
با سلام
مقاله ی بسیار آموزنده ای بود. حتا به نوعی لذت هم بردم؛ ممنون.
می دانید از وقتی که مقاله های شما را به خصوص در این باره می خوان، خیلی هنگام نوشتن وسواس بیدا کرده ام. شاید هم باید همین طور باشد.
راستی این نکته ای که در باره ی “بشت هم آوردن چند فعل” فرموده اید، در برخی از نوشته های خودتان هم رعایت نشده است. می بخشید که الان دقیقا نمی توانم بگویم، کجا.
یک سوال دیگر هم دارم. در “فرهنگ علوم انسانی” برابر business administration “علوم اداری” نهاده اید. آیا از این برابرگذاری اطمینان دارید. آخر می دانید، قرار است این رشته را در دانشگاه بخوانم. می خواستم از برابر فارسی آن کاملا مطمئن شوم.
تشکر
از لطف شما سپاس گزار ام. برابرِ “بیزینس ادمینیستریشن” تا سالیانی پیش در ایران همین “علومِ اداری” بود و آن را در مدرسه ها یا دانشکده هایی به همین نام تدریس می کردند، اگرکه در این سال های اخیر چیز دیگری جای آن را نگرفته باشد.
در مورد “پشت هم آمدن فعل ها” در نوشته های من ممکن است در نوشته های قدیم من گهگاه چنین شده باشد. اما سالیان درازی ست که من می کوشم از آن پرهیز کنم مگر در موردِ برخی جمله هایی که از آن چاره ای نیست. باری، من هم با تجربه های شخصی در طول چند دهه کوشیده ام که خود را از سبک و عادت های نوشتاری رایج رها کنم و به زبانّ نوشتاری سرِ پا و روشنی نزدیک شوم.
د. آ.
http://mr-torki.blogfa.com/post-142.aspx
مشاهده بفرمائید!
ممنون. دیدم. حق با ایشان است. فراموش کرده بودم که دریا را برای رودخانه هم به کار می بردند.
د. آ.
حضرت استاد آشوری!اهل فرهنگ فراوان از شما آموخته اند و می آموزند. سایه عالی مستدام.
زنده باشید، دوست ارجمند
د. آ.
نظرتان را درباره ی سنت و حسین نصر می خواستم بدانم
نظری ندارم. مدتها ست که از ایشان چیزی نخوانده ام. آن زمان هم که چند کتابی یا مقاله هایی از ایشان به فارسی و انگلیسی خواندم، ارادت خاصی به ایشان پیدا نکردم. به هر حال، چیزی به من نیاموخت. من و آقای نصر از یک قبیله ی فکر و احساس و زندگی و رفتار نیستیم.
د. آ.
استاد عزيز سوالي داشتم خواهش مي كنم اگر امكان دارد مرا راهنمايي كنيد.
تفاوت ميان دموكراسي و ليبراليسم چيست ؟
به تعریف های این دو عنوان در “دانشنامه ی سیاسی” من یا کتاب های مشابه دیگر نگاه کنید.
د. آ.
خيلي دوستون دارم
—-همین؟
درود استاد ِگرامي
نوشتاري بس آموزنده بود.به خاطر پي بردن به برخي اشتباهات نوشتاري ام از شما بي اندازه سپاس گذارم.
نكته اي در مطلب وجود داشت كه قابل عرض دانستم،بدين قرار :
جمله ي مربوط به انفجار اتوبوس نوع اول و اصلاح نشده ي آن براي رسانه هاي صدا و سيما بهتر مي باشد و اين گونه جمله ها در اخبار به طور مكرر شنيده مي شود . به آن علت كه اصل خبر كه حول انفجار اتوبوس مي گردد ، در ابتداي جمله آورده شده و شنونده (نه خواننده متن) را بيشتر علاقه مندِ گوش سپردن به خبر تا انتهاي آن مي كند.
اما در متن نوشتاري اصلاح شما بسيار قابل فهم تر و روان تر مي باشد.
جالب آنجاست كه برخي از اين جملات بعد از اصلاح شدن تا چه اندازه معناي متفاوت و به دور از انحرافِ فكري پيدا مي كنند .
____________________________
با پيدا نمودن سايت شما ، جواهري نو يافتم . زين پس همواره به كانون تان خواهم آمد و از مطالب آموزنده تان نهايت استفاده را خواهم برد.
____________________________
خرد نگه دارتان
استاد سلام. میخواستم بدانم دربارهی ترجمهی کتاب جامعهی باز و دشمنان آن از آقای فولادوند چه فکر میکنید . ترجمهی خوبی هست یا نه ؟
ترجمه های آقای فولادوند همه خوب اند. ایشان یکی از بهترین مترجمان فارسی ست.
د. آ.
سلام استاد دیگه پشت سر سید حرف نمیزنید؟؟؟!!
شوخی منو ببخشید…
استاد من هنوز در کوچه های و چنین گفت زرتشت دور خودم چرخ میخورم!!! ولی صدهابار بیشتر از شما سپاسگذارم که دست به ترجمه ی این اثر زدین ولی هنوز بعد از چند سال نتونستم بعضی از سطور رو درک کنم….
مهم نیست، فاطمه خانم. من هم سر بعضی سطرها اشکال دارم و به نظر-ام خود نیچه هم داشت. به هر حال اشکال همیشه در زندگی هست.
درود بر شما
د. آ.
استاد آشوري ، درود
مي خواستم نظرتان را راجع به استاد پيرم بدانم .
خواهش مي كنم بي پرده و بي مراعات بيان كنيد (اگر نام او پيوست نام اينترنتيم است دليل بر تعصب يا تحميل نظر شخصي ام نيست)
سپاس گذارم
“استاد پیرِ” شما کی ست؟ ولتر؟ سال هایی ست که چیزی از او نخوانده ام. اما از نویسنده های دل پسندِ جواتی من بود.
د. آ.
چرا هیچ ترجمه ی خوبی از کتاب فاوست در فارسی نداریم…!
با درود و عرض ادب
استاد آشوري
من مدتهاست با برخي كلمات يا بهتر بگويم برخي حروف مشكل دارم ، مانند :
ؤ – ء – أ – إ
لائوتسه – مسئله و …
آيا جايگزين مناسبي براي اين حروف عربي در زبان فارسي يافت مي شود كه بتوان آن را به كار برد ، له شكلي كه مورد اعتراض قرار نگيرد ؟
سپاس گذارم
_______________
خرد نگه دارتان
نه، دوست من. این ها جزء سیستمِ این خط است و “فارسی” هم هست. جانشین ندارند.
د. آ.
آقای آشوری عزيز، مقالهی آموزنده و مؤثری بود. خدا خيرتان دهاد.
در قسمتی از مقاله گفتيد:
«شمارِ افرادِ مبتلا به آلزايمر تا سال ۲۰۵۰“، يعني آنهايي كه تا سالِ ۲۰۵۰ به آلزايمر مبتلا خواهند شد، در حالي كه مقصود اين است كه شمارِ كساني كه هماكنون مبتلا به آلزايمر اند تا سالِ ۲۰۵۰ سه برابر ميشود.»
اينجا انتقادی وارد است. ببينيد: تعداد کسانی که هماکنون آلزايمریاند، تا ۱۰۰ سال ديگر هم ـ اگر زنده بمانند ـ همان تعداد است؛ يعنی با مردن آنها تا سال ۲۰۵۰ ممکن است کم بشود، ولی زياد نه! بنا بر اين، مقصود چنان نبوده که شما پنداشتيد.
با تشکر و احترام.
آقای آشوری عزیز، با عرض ادب و تقدیم احترام، علت اصلی پریشانی نوشتاری همانا درد همگانی قانون گریزی ایرانی است. فرهنگستان قانونی تهیه میکند برای نوشتن، ولی باز هر کسی از ظن خود یار میشود. از جمله حضرت عالی با دانش و درایت و تجربه گران این دستور ساده را نمیپذیرید که “ها” باید به اسم بچسبد. عدهای فرهنگستان فعلی را صاحب صلاحیت برای این کار بزرگ نمیدانند، جای بحث دارد، ولی حتی به نظرهای صریح استادان نسل قبل هم اقتدا نمیکنید، از جمله این که همزه آخر در فارسی نوشتن کلمهها حذف میشود و در اضافه، همزه به “ی” تبدیل میشود مثل “اجزای”. در کشور گل و بلبل هیچ کس دیگری را صاحب صلاحیت نمیداند، لذا به تعداد نفوس، سلیقهها قانون میشوند و اجرا.
آقای آشوری عزیز،
با سپاس از کوشش های ارزشمند شما در گستره ی فرهنگی کشور، و به امید آن که جامعه ی فرهنگی ما چنین کوشش هایی را پاس بدارد.
از لطف شما سپاس گزار ام.
د. آ.
سلام
به عقیده حقیر می رسد که یکی از دلایل پشت هم ردیف شدن افعال در جملات پارسی، گرته برداری نحوی از اسلوب گرامر انگلیسی است که فعل را بعد از فاعل می آورند، اما مترجم می باید فعل را در حافظه نگه دارد تا با ضمایر و سناسه های مناسب در انتهای جمله بیاورد، ویژگی زبان انگلیسی که می تواند چند فعل را در یک جمله به هم الصاق کند، در چنین مواقعی سبب پریشانی مترجم پارسی زبان می شود.
یک راه علاجش ، چنان که فرمودید، شکستن جملات طولانی به چند زیر جمله است.
راه های دیگری هم اگر باشند…
درود آقای آشوری
دو سوال داشتم از مطالب ارایه شده در وبلاگتان.
1- ضمایر متصل (ام ات و…) را چگونه جدا اما بدون فاصله می نویسید؟ منظور از جدا نوشتن در اینجا چیست؟
2- ب-ی متصل به واژه ها را چگونه بهتر است بنویسیم. مانند:
به ندرت یا بندرت
و یا
نابسامان یا نا به سامان و یا حتی نا-به-سامان؟
با تشکر فراوان
—دوست ارجمند، من این ضمیرها را به کمک نیمفاصله (کنترل+شیفت+2) بیفاصله مینویسم..
نابهسامان را من به این صورت مینویسم تا اجزاء آن مشخص باشد.
د. آ.
سلام استاد
خیلی خیلی خوشحال شدم که با سایت شما آشنا شدم و می توانم افتخار شاگردی شما را داشته باشم.( اگر قابل بدانید)
مطلب تان بسیار مفید بود و پاسخگویی تعدادی از سولات من در این زمینه بود.
بسیار بسیار ممنون
با بهترین آرزوها برای شما