سبکِ کارِ من در ترجمه (پاسخي به یک نقدگری)
آقایِ مهدیِ خلجی به تازگی، در صفحهیِ خود در فیسبوک، نمیدانم، یادداشتي یا مقالهاي در نقدِ ترجمههایِ من از نیچه نوشته ست که به نظر-ام
آقایِ مهدیِ خلجی به تازگی، در صفحهیِ خود در فیسبوک، نمیدانم، یادداشتي یا مقالهاي در نقدِ ترجمههایِ من از نیچه نوشته ست که به نظر-ام
این مصاحبه پیشتر در کتابِ سنّت، مدرنیته، پستمدرن* منتشر شده است. در این کتاب اکبرِ گنجی با داریوشِ آشوری، حسینِ بشیریه، رضا داوریِ اردکانی، و موسا غنینژاد
دو پیامآورِ جهانِ مدرن: ماکیاوللی و تامس مور داریوشِ آشوری [این مقاله نخستین بار در مهرنامه (شمارهیِ ١١،١٣٩٠) نشر یافته، اما کوششِ من برایِ پروردن و
دو پیامآورِ جهانِ مدرن: ماکیاوللی و تامس مور داریوشِ آشوری [این مقاله نخستین بار در مهرنامه (شمارهیِ ١١،١٣٩٠) نشر یافته، اما کوششِ
سدهیِ شانزدهم روزگارِ شگرفي ست که در آن چیزي به نام اروپا و تمدنِ اروپایی با قدرت و شکوهي بیمانند از دلِ جهانِ قرونِ وسطایی
پیوندگاهِ فلسفه و ادبیّات ویراستِ دوم این مقاله نخستین بار در جُنگِ زمان (فصلنامهی ادبیات، فرهنگ و هنر، شمارهی ۳، پاییزِ ۱۳۸۸، اُسلو) منتشر شده
اين مقاله پيش از اين يکبار در اين وبلاگ نشر شده و اين ويرايشِ دوّمِ آن است با افزودههايی. متنِ اصليِ انگليسيِ آن را در
پس از نوشتنِ «به خانه بازآمدنِ زرتشت» (مقالهی پیشین در همین وبلاگ) برایِ کنفرانسِ آرشیوِ نیچه در وایمار، بنا شد که مقالهای با عنوانِ «نیچه
دستنوشتههایِ بازمانده از نیچه و کتابهایِ مربوط به او در یک بنیاد (Klassik Stiftung Weimar) و کتابخانه (Herzogin Anna Amalia Bibliothek) در شهرِ وایمار در
آرامش دوستدار، که در میانِ ما از سرشناسترینِ اهل فلسفه است، نامآوریِ خود را وامدارِ طرحِ مسألهی بنبستِ تاریخیـفرهنگیِ ما در برخورد با تمدنِ مدرن